وقتی که گوش جامعه پر می شود...
می گم همه جا نوشتن نقد کردن کار خوبیه نقد باعث می شه آگاهی نسبت به مشکلات به وجود بیاد و به تدریج بهبودی حاصل گردد. منم با این موافقم اما آیا نقد کردن و چالش کشیدن می تواند به تنهایی زمینه ساز چنین دستاورد بزرگی باشد؟ قطعا خیر! نحوه مقابله یا به عبارت بهتر مواجهه با نقد هم به عنوان مکمل این، بسیار حائز اهمیت است. اما متاسفانه به این امر پرداخته نمی شود و علت اینکه در جامعه ما بسیاری از نقدها مورد بی توجهی واقع می شود را کسی بررسی نمی کند.
شاید یکی از علل این بی توجهی اشباع شدن نظام آموزشی کشور است. روزانه هزاران کتاب، مقاله، همایش، گردهم آیی و غیره حاصل می شود اما از هیچ کدام به نحو احسن استفاده نمی شود در حالیکه ممکن است هر کدام حاصل سالها تلاش محققان مختلف باشد حالا این ها خوب است نقدها و مسائلی که به شکل آشکارتر توسط افراد بسیار مطرح تر هم صورت می گیرد مورد توجه قرار نمی گیرد مثلا اکثر مردم ایران از عوام و خواص می گویند که حقوق فوتبالیست ها زیاد است و با این وضعیت کشور و بودجه کم این حقوق در مقایسه با سایر مشاغل دولتی بسیار زیاد است اما هیج کس جواب این نقد مردم را نمی دهد یا یک سخنران مشهور می گوید نظام بانک و بورس ایران از پایه ربوی است و مراجع نیز بر این گفته صحه می گذارند اما هیچ کس نه آن را تغییر می دهد و نه توضیح می دهد که چه باید کرد. آخر بی اعتنایی تا چه حد؟! خیلی نقدها از شیوه اداره کشور، نظام آموزشی و سایر بخش های جامعه در سطح خرد و کلان انجام می شود اما گویا گوش شنوایی نیست که پاسخگو باشد.
چه گونه انتقادها موثر می شود؟ باید حتی الامکان زمان و مکان انتقاد کردن را فرا بگیریم چه بسا انتقادی با عدم رعایت مناسبت زمانی و مکانی، نه تنها سازنده نباشد بلکه ریشه های اعتماد را نیز بخشکاند. به علاوه جامعه نیز بکوشد دیگر به دستاوردها و تفکرات علمی محققان و حتی انتقادات مردم عادی بی تفاوت نباشد. البته از حق نگذریم این بی تفاوتی به انتقادها در بسیاری از موارد هم به دلیل غرض ورزی یا ناآگاهی منتقدان است آنهایی که زمان و مکان انتقاد کردن را نمی دانند و به جای آنکه با دلسوزی مشکلات جامعه را ابتدا به گوش مسئولین برسانند آن را به سرعت در میان مردم تزریق می کنند و اذهان را مشوش می سازند. اما به هر حال به هر دلیلی باید پذیرفت که انتقاد زیاد است و انتقاد شنوی اندک.
چه باید کرد؟ نوشتم چه باید کرد یاد این مطلب افتادم که علت بی توجهی به بسیاری از انتقادها هم این است که راه حلی ارائه نمی کند مثلا کسی که اعتقاد دارد فلان سیستم باید تغییر کند باید از نظر خودش گام به گام تا رسیدن به هدف مدنظرش را بیان کند یا حداقل گام اول را ترسیم کند. انتقاد و راه حل مکمل هم هستند.
اما چه باید کرد تا صدای مردم و محققان به گوش جامعه برسد؟ چه اشکالی دارد اگر موسسه ای تشکیل شود که اعضای آن را متخصصین حوزه های مختلف تشکیل دهند این افراد مقاله ها و کتب منتشره را به ترتیب اولویت بررسی کرده و نکات آن را به مقامات مربوطه ارجاع دهند یا موسسه ای تاسیس شود که متن سخنرانی ها و نشست های علمی به آن جا جهت بررسی ابلاغ گردد. موسسه ای که نتایج پیمایش ها و مصاحبه های مختلف از مردم را بررسی علمی کند و نکاتی از آن استخراج نماید. قطعا همین توجه به سخنان مردم و محققان باعث می شود از تکرار مکررات هم جلوگیری شود نباید گوش جامعه در و دروازه باشد در غیر این صورت نقدها از دل آن مثل یک تومور رشد می کند و اگر باعث مرگ آن نشود حداقل باعث فلج شدن قسمت های مختلف آن می شود. به طور مثال سالهاست که می گویند دانشجویان خصوصا در علوم انسانی در مقاطع پایین تبدیل به ماشین جزوه نویسی و در مقاطع بالا گوگل ترنسلیت (ترجمه گوگل) شده اند اما هم اینجا و هم هر جای دیگری این سخن گویا از ته چاه شنیده می شود و دریغ از تدبیری سازنده. (چون انتقاد اصلی من این نبود و صرفا مثال بود راه حلی داده نشد). یه ندایی هست که می گه خونتو کثیف نکن فعلا روحانی متچکریم! ! !